گـُوبـــاره
 

Tuesday, May 06, 2008


ويروس های فرهنگی 


هرجانوری تنها در زيستبوم خود می تواند زندگی کامکار داشته باشد، زيرا که ساختار تن و جان او برای سازگاری با آن زيستبوم و ماندگاری در آن شکل گرفته است. بخشی از اين سازگاری، توانايی مبارزه با ويروس ها، ميکروب ها، قارچ ها و انگلهای بومی ست. پس هر گياه و يا جانوری، شيوه مبارزه با نيروهای بومی توانکاه و روانکاه را با خود و درخود دارد. چنين است که از ديدگاه برآيشی می توان گفت که، " خوشبختی"، که همانا بی خبری از گذرِ زمان است، تنها در زيستبوم طبيعی انسان دست يافتنی ست.

- يعنی چه؟ مگر نه اين که بسياری از مردم به ناگزير از زيستبوم خويش می گريزند و "عطای وطن" را به "لقای آن"، می بخشند؟ مگر نه اين است که ماندن در زيستبوم طبيعی در روزگار کنونی، يعنی زندان و شکنجه و اعدام و اين چيزها؟
- بله، همه اين ها درست، اما اين به اين معنا نيست که گريزندگان ناگزير، درپناهگاه های خود خوشبخت می شوند. نه، آزادی تنها در سايه آبادی سرزمين مادری به شادی خواهد رسيد. می دانم که آن چه می گويم با خيلی از پيش پنداره ها و سخنان "حکيمانه" گذشته گان و اکنونيان سازگار نيست. خب، نباشد.

بـــله، گياهان و جانوران در هر سرزمينی، تاب مبارزه با دشمنان زيستی بومی را دارند و می دانند اما از مبارزه با ويروس ها، ميکروب ها، قارچ ها و انگلهای بيگانه ناتوانند. چنين است که مسافرت در طول تاريخ، کاری خطرناک پنداشته می شده است و مردم پيش از سفر به دياران دور دست، وصيت نامه می نوشته اند و بسيارانی نيز هرگز به زيستگاه خود باز نمی گشته اند. اين حقيقت زمانی آشکار شد که نيروهای استثمارگراروپايی در سده های پيشين به ديگر سرزمين ها يورش بردند. در اين چگونگی هنگام رويارويی نيروهای اروپايی با مردم شرق آفريقا، سی در صد مردم آن سرزمين ها پس از چند سال براثر ابتلا به بيماری های واگيری که اروپايی ها با خود برده بودند، مردند. در شرق آفريقا نيز چهل در صد از سربازان اروپايی و ديگر نيروهای استثماری آن ها از جهان رفتند. اين رويداد شگفت، جهان پزشکی اروپای آن روزگار را به کندوکاو و کوشش در پاسخ يابی به چرايی اين چگونگی واداشت. سپس اشگار گرديد که چون توانايی تن مردم هرسرزمينی در مبارزه با زيندگاه ميکروسکوپی بومی بيشتر است، به ناگزير، ورود ميکروب ها و ويروس های خارجی، می تواند برای انسان بسيار گران و جانکاه باشد.

دليل مايه کوبی در روزگار کنونی، پيش از سفربه برخی از کشورهای خارجی نيز همين است، تا تن مسافر را با زيندگاه انگلی سرزمين میزبان آشنا کند و آن را در برابر آن زيندگان بورزد.

آنچه تا اينجا گفتيم درباره تن انسان بود، اما اين همه را درباره جان انسان نيز می توان گفت. هر فرهنگی داده های زيانبار و ويروس گونی دارد که دارندگان آن فرهنگ در برابر آن مصونيت دارند اما بيگانگان بی که از زيانباری آن داده ها آگاهی داشته باشند، دل بدان می سپارند و در چنبره آن گرفتار می شوند. نمونه؟ در فرهنگ های غربی پورنوگرافی و صنعت سکس يکی از اين پديده های زيانبار است که درخطر چندانی برای کشورهای غربی ندارد، اما به جاهای ديگر جهان که می رود، زيانبار و حادثه ساز می شود. واروی اين چگونگی، درون گرايی و "سير انفس"، است که هزاران سال در فرهنگ های شرقی وجود داشته است، اما به مغرب زمين که می رسد، آنان را با مشکل اعتياد و گروهک های حقيقت گريز و جامعه ستيزروبرو می سازد.

بـــله، هر فرهنگی در بستر زيستبوم ويژه ای شکل می گيرد و راه ها و روش های آن کليدهای رازهای زيستی آن بستر است. صادرات فرهنگی داری بازتاب های پيدا و پنهانی ست که شناسايی آن ها آسان نيست. گفتمان فرهنگ امروزه چنان سياسی شده است که هرسخنی درباره آن انگ و رنگ ويژه ای را برپرده ذهن انسان برمی تاباند و بررسی روشمند اين مهم را دشوار می کند.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway