از نگاه غربیان، یونانیان معاصر، مشتی مردمِ بزچران و کشاورز هستند که توان اداره ی کشور خود را ندارند و دستِ گدایی دولت هایشان هماره بسوی بازار مشترک اروپا دراز است. همچنین مصر امروزی را کشوری کشاورزی با مردمانی ساده و خرافی و تهیدست و روستایی می دانند که با کمک سالانه امریکا و برخی از کشورهای عربی برسرِ پای خود ایستاده اند و هیچ نشانی از تمدن باستانیِ فراعنه با خود ندارند. در پیوندِ با ایران نیز، پنداره و انگاره ی انسان اروپایی دست کمی از آنچه درباره دو کشوری که نام بردیم ندارد و هرچه بوده است، در نیم سده ی گذشته زشت تر و زننده تر نیز شده است. اگر قرار است لوحی را که در ایران یافته اند، نخستین اعلامیه ی جهانی حقوق بشر بدانند، چگونه می توان این گزاره را با حکومتی که امروز فواره ی خون در میدان شهر برپا می دارد و با شعارِ مرگ بر این و آن، خواستارِ نابودی چندین کشورِ در جهان است هم پیوند دانست؟ البته بسیاری از مردم کشورهایی که نام بردم، تمدن های پیشینِ خود را مایه سربلندی خود می دانند و گاه سودای بازگشت به روزگاران شکوهمند گذشته را نیز در سر می پرورانند.
دنبـــاله