همه دین ها و آئین ها با چشمداشت به ساختار ژنتیک انسان پایدار می شوند و از آن در راه افسونکاری بهره میجویند. ذهن انسان بویژه انسان امروزی، سبب جوست و به هر آنچه بی سبب روی می دهد، خیره میشود و اگر پاسخی برايش نیابد، در شگفت می شود. شعبده بازان با چشمداشت به این رفتارِ ذهن انسان کار می کنند و هر تردستی و افسونگری با ته مایه ای از این چگونگی شکل می گیرد. پیامبران نیز با توجه به این ویژگی ذهنی، معجزه را گواهی بر راستی ادعای خود می دانسته اند.
پستانداران با نوازش آرام و رام می شوند و انسان که دسته ای از این رسته است، نیز. نوازش، نخستین دریافت عاطفی ِ نوزاد از مادردرهنگام آمدن به جهان است. دریافتی که هنگامه ی آمدن به جهان را آسان می کند و هراس نوزاد را کاهش می دهد و او آرام می کند. گرمای این مهر، تن پوش جان آدمی می شود و تا پایان هستی، او را امیدوار می دارد. جهان، جایی سرد و سیاه و سنگین است و ما را همین آتش هماره مانا، افراشته و افروخته و امیدوارمی دارد. نوازش، کلید انبان عاطفه انسان است. انسان چون دیگر پستانداران، با نوازش مجاب می شود. چنین است که مکان های مقدس را با ساختمان هایی دلنواز و با کاربرد ِ آینه و نور و عطر و گل و گلاب و گیاه و آب، پرداختی نوازشگر و روان گردان می کنند.
چرا در کنار هر واحه ی خوش آب و هوا، کلیسایی، کنشتی، معبدی، زیارتگاهی و یا نیایشگاهی هم هست؟ برای این که نیروی روان گردان ِ طبیعت در آن سرزمین ها، به حساب معجزهای آن زیارتگاهها و خدایان و ادیان وابسته بدان ها گذاشته شود. با این حساب، ادیان آبروی خود را در اذهان همگانی از ساختار ژنتیک ما می گیرند. یعنی هرآنچه را ما خوش می داریم، به خود می چسبانند و نسبت می دهند تا ما خوشداشت های خود را به حساب "کرامات" و "برکات" آنها بگذاریم. چنین است که بزرگترین شب سال، شب میلاد مسیح می شود و گل سرخ را "محمدی" نام می نهند و خورشید و ماه و ستارگان را ردَ پای قدسین می خوانند و آفتاب را پرتو ایزدی. نیز چنین است انتساب رو و بوی خوش به پیامبران و امامان و بستگان آن ها.