گـُوبـــاره
 

Thursday, June 25, 2020


از مهتابیِ کهکـشان. 


دیوی که پا روی دلِ من گذاشته است
گریبان سپیده را رها نمی کند.
و دستی که چشم انداز را با خود برده است
تازیانه ی آذرخش را
برپهنه ی پنهانِ شب جولان می دهد.

دیوارِ ندبه، از سکّه افتاده است
و فرشتگان در پشتِ درهای بسته
مویه می کنند.

اکنون - فـاصــله - قانون باهمی ست
و دیگر هیچ کس
با هیچ کس
در هیچ جا نمی گنجد!

از مهتابیِ کهکـشان
زمین، زمینه ی زیبایی برای زیستن است.
با مِسوارِ گُداخته ی کوهساران اش
رنگین کمان های پس از باران اش
شالی زاران اش
بهاران اش
ایران اش
وعشق
که راز ماندگاریِ زیبایی ست.

پایانِ جهان نیز،
آغازی برای انسان باید باشد.
من این راز را از ستوهِ کوه
در چشمان ابوالهول خوانده ام
و در لبخندِ مرمرین الهه ی باران
که در فُراخای شهابریزِ شب
از باغِ آسمان ستاره می چیند.




Post a Comment

Friday, June 19, 2020


وقتِ آن است که برخیزیم و درآویزیم با هرچه دروغ. 


ارزشِ کارِ کسی که سیفونِ توالت را ساخت، بسی بیشتر از اهمیتِ کارِ همه ی پیامبران و دین آوران در گذارِ تاریخ بوده است. اختراع این ابزار را باید پیشرفت بزرگی در حوزه ی سلامت، بهداشت، بهزیستی، پیشگیری از آلودگی و زیباسازی زیستبوم انسان دانست و آنرا در فهرست بهترین اختراعاتِ جهان آورد. آشکار است که در مسابقه ی سودمندی، دینِ هیچ پیامبری بپای سیفون توالت نمی رسد. پس چرا ما اکنون سده هاست که به دین بند کرده ایم و ذهن و زبان و زمانِ خود را در سده های گذشته، در این باره هدر داده ایم، اما یک خط درباره ی سیفون توالت و سازه های سودمندی همانندِ آن ننوشته ایم تا فهرستِ رده بندی ارزشی گفتمان ها را ذهن خود دگرگون کنیم؟
سِرجان هرینگتون، مخترع انگلیسی که سیفونِ توالت را در سده ی نوزدهم میلادی ساخت، به شوخی جهان را به دو دورانِ پیش و پس از اختراع سیفون بخش بندی کرد و ویژگیِ دورانِ پساسیفون را “وجودِ هوای تازه در زیستگاهِ انسان و حومه ی آن ” دانست و گفت که پیش از آن در هرجای شهر که نفس می کشیدی، بوی زننده ی فاضلاب را در هوا حس می کردی. این سخنِ هرینگتون اشاره به وجودِ پسماندهای مردم برسطحِ زمین در کنارِ هرخانه و یا هرجا که انسان بود، دارد. در جهانِ پساسیفون، نه تنها هوای زیستگاه های انسان تازه شد بلکه میکروب ها و ویروس ها و پدیده های گندآگین و آلوده کننده نیز، با فشارِ آب به زیرِ زمین فرستاده می شود.۱
این رُخدادِ نیکو سبب شد که انسان از شرِّ مگس ها، موش ها، کرم ها و پشه های پسماند-خوار نیز آسوده شود. پیش از آن رویداد، بخش هایی از شهرهای بزرگِ جهان که زیستگاه تهیدستان بود، چنان گندآلود وعُق آور و حالگردان بود که هیچ گذرنده ای را زهره ی گذشتن از آن جاها نبود. این چگونگی را هنوز هم در برخی از کشورها در شبه قاره ی هند می توان دید.
هرینگتون ابزاری را برای انسان ساخت که انسانِ آگاه از هستیِ خویش در جهان، همیشه در آرزوی دستیابی به آن بود. ابزاری که بتواند پسایندِ گوارشی او را که کانونِ آلودگی و گند و پلشتی و دل آزاری ست، از جلوی چشمانش دور کند و آن را از خانه و کاشانه ی او براند و از دیدرس او و دیگران پنهان کند. سِرهرینگتون این ابزار را در سده ی شانزدهم میلادی ساخت و پس از او توماس کِـرَپِر، لوله کشِ نوآورِ انگلیسی، آنرا برای کاربریِ همگانی در انگلیس آماده کرد.۲
در نخستین نگاه، چنین می نماید که مقایسه ی سودمندیِ سیفونِ توالت با بهره ی ادیانِ الهی، کاری ناموزون و نادرست ست. البته چنین نیز هست، زیرا که اولی، نقشی کلیدی در پاکسازی زیستبوم انسان داشته است و دومی، نقشی بس بزرگ در آلودن ذهن و زیستگاهِ او. یکی اهمیتی همسنگِ تصفیه و لوله کشی آبِ شهری دارد و دیگری نه تنها هیچ سودی نداشته است که از آغازِ پیدایش در جهان تاکنون، میلیون ها نفر را گمراه کرده است و هزاران هزار تن را به کشتن داده است و سرچشمه آلودگی ذهنی و آزارِ زنان و کودکان و دانشوارن و بینشمندان و دگراندیشان بوده است. هنگامی که زیست شناسان در سده نوزدهم میلادی با چشمداشت به دستاوردهای لوئی پاستور و رابرت کاک تئوری میکروب را آوردند و جانوران ریزِ میکروسکوپی را بنیادِ همه ی بیماری ها خواندند، شهرداری ها هم برای زدودنِ آلودگی های میکروبی از آبِ شهری، به تصفیه آب و لوله کشی آن پرداختند و با ساختنِ توالت های فلاش دار و بنانهادن سیستمِ بیرون بردنِ فاضلاب از شهر، توانستند سرچشمۀ بسیاری از بیماری های واگیر را از شهرها بیرون برانند. هم نیز، زباله های شهری را که تا پیش از آن در باغچه ها و زمین های بایر چال می شد، به بیرون از شهر ببرند. همزمان با این دگرگونی ها، دست اندکارانِ موادِ خوراکی نیز در پی دورنگهداشتنِ خوراکی ها از میکروب ها، ویروس ها، قارچ ها و جانورانِ ریزِ انگلی، به شیوه های تازه ای از بسته بندی و نگهداری کالاهای خود پرداختند. با فراگیر شدنِ تئوری جرم، حتی فلورانس تایتنگِل نیز از مدیران بیمارستان های انگلیس خواست که با بازگذاشتنِ پنجره های بخش ها در بیمارستان ها، با آوردنِ هوای تازه به داخلِ بیمارستان، از میزانِ مرگ و میرِ ناشی از آلودگی بکاهند.
پیش از پیدایشِ تئوری میکروب، درد شناسان هوا را سرچشمه ی بیماری می دانستند و می پنداشتند که آلودگی در ذاتِ برخی از گونه های هواست. این باور ریشه در وجودِ برخی از گازهای زیانبار، مانندِ اکسید نیتروژن، اکسیدوکربن، کلر و یا فسفین در هوای برخی از جاها داشت که می توانست به خفگی کشیده شود. پس از کشف وجودِ جاندارانِ میکروسکوپی مانندِ میکروب ها، قارچ ها و باکتری های دیگر، آب و هوای شهرها به یکباره دگرگون شد و جمعیتِ شهرهای اروپایی روندی افزایشی گرفت. پیدایشِ سیفونِ توالت را باید یکی از برآیندهای آگاهی انسان از وجود میکروب دانست.
ایکاش در پی اختراعِ سِر جان هرینگتون، سیفونِ ذهنی و اجتماعی و فرهنگی نیز ساخته می شد تا انسان بتواند باورهای آلوده و انگلی خود را نیز از ذهن اش بروبد و به بیرون براند.
………..
https://www.uta.edu/english/ees/pdf/jorgensen3.pdf
هنوز هم در زبانِ شفاهی در انگلیس،”جان” نامِ دیگری برای توالت است و اشاره بنام جان هرینگتون (Sir John Herington)، دارد و کِرَپ، (Crap)، که فشرده ی نامِ خانواندگیِ توماس کِرَپر(Thomas Crapper) است، بمعنای پسماند بکار می رود.


Post a Comment

Saturday, June 13, 2020


ميان‌ِ هاله‌ای‌ از هيچ 


به‌ خواب‌ می‌ ماند،
شگفت‌ و روشن‌ و شيرين،‌
ميان‌ِ هاله‌ای‌ از هيچ‌.
به‌ آفتاب‌،
به‌ آتش،‌
به‌ آب‌ می‌ ماند،
بهشت‌ِ گم شده‌ی من‌.
چراغ‌ِ روشنی‌ از هر چه‌ آرزوست‌ لبالب‌.
.
حضورِ من‌ داغی‌ ست،‌
كه‌ در هوای‌ِ تو روييده‌ ست‌.
فريادی ست‌،
ميان‌ِ تشنگي‌ و تندر.
ميان‌ِ آب‌ و اقاقی.
.
چه‌ روزگارِ بدی‌!
چه‌ راه‌های‌ درازی‌!
كسی‌ نمی‌ داند،
چگونه‌ بايد باشد.
كسی‌ نمی‌ گويد؛ چرا؟
چگونه‌ بگويد؟
.
درون‌ِ پرده‌ ی تنهايی،‌
شكفته‌ روشن‌ و خاموش،‌
و در خيال‌ِ من‌ از خواب ها و‌ روياها،
جهان‌ِ زيــبايی،‌
از آفتاب،‌
از آتش‌،
از آب‌،
می‌ بافد.


Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway