گـُوبـــاره
 

Sunday, September 29, 2013



طرف هرجا که بساطی ست، در آنجا جاش است
پيرو نهضت باد و نخود هر آش است

نخودی گر نپذيرند در آنجا، يارو
بی که از رو برود، مانَد و گويد ماش است

هُرهُری مذهب و هر- سو- نگر و اهل هواست

اهل آداب و ادب، گاهی و، گه فحاش است

 

گاه با لشکر اوباش و اراذل در جنگ

گاه در جمع اراذل يکی از اوباش است

 

نيست کاری که نداند، نتواند، نکند

بسکه هر کاره و هرجايی و هر- جا- باش است

 

توی هر انجمن و گردهمايی و گروه

گاه سمپات شود گاه دگر سمپاش است

 

راز ِ اين اهل ِهوا، بی که به گفتار آيد

ديرگاهی ست که در نزدِ خلايق فاش است

 

يکی از امت ِ همواره بروی صحنه ست

او که هرجا که بساطی ست، در آنجا جاش است

 



Post a Comment

Saturday, September 14, 2013


صـــــــدای بـی رســـــــانه 


رسانه‏ های فارسی زبانی که با سرمايه دولت‏ های خارجی داير شده ‏اند، بلندگوهای اطلاعاتی – امنيتی آن کشورها هستند. اگر بسيار خوش بينانه به آن‏ها بنگريم، بايد بگوييم که هدف اساسی هريک آن است که چشم اندازِ سياسی ما را بدلخواه خود پيرايش و ويرايش و سپس آرايش کنند؛ يعنی که چنان کنند که ما در راستای سود آنان بينديشيم.

حقيقت را جغرافيای خيال در ذهن انسان عينيت می‏ بخشد. اين جغرافيای درونی، نقش بزرگی در شيوه ی رفتارها و کردارهای ما دارد. رسانه های همگانی امنيتی، هماره در پی بازسازی و بازپردازیِ اين جغرافيا هستند تا چشم انداز گذشته و آينده ی ما را برايمان – بی که بدانيم و يا بخواهيم، ترسیم کنند .

با آن که هر روز بر شمارِ رسانه‏ های فارسی زبان افزوده می‏شود، اما بدبختانه صدای مردم ايران همچنان بی رسانه مانده است. ما هنوز هيچ رسانه ی همگانی مردمی که فرزندان دلسوزِ ايران بتوانند در آن، آزاد و سربلند، بی هيچ شرمساری و سانسوز و سرافکندگی شرکت کنند و سخن خود را با مردم در ميان بگذارند، نداريم.

هر کشور چيزی بنام "گفتمان‏ های ملی" دارد که جايگاه آن کشور را در جهان نشان می‏دهد. کارِ رسانه‏ های ملی گفت و نوشت و بررسی اين گفتمان ‏ها و سود و زيان هريک از آن ‏هاست. برای نمونه، چندی از گفتمان ‏های ملی انگليس در دوره کنونی اين‏ هاست؛ مرزهای آزادی‏های فردی، نقش دولت در زندگی خصوصی مردم، نيک و بدِ مهاجر پذيری، سود و زيان برنامه رفاه اجتماعی، بودن يا نبودن در اتحاديه اروپا، بايد يا نبايد ِحق آزادی خودکشی، دولت اقتصادی يا اقتصاد دولتی. بيشتر مردم انگليس نيز- اگر بخواهند – حق اظهار نظر درباره اين گفتمان ‏ها را در رسانه‏ های همگانی انگلستان دارند.

گفتگو و گفت و نوشت درباره گفتمان‏ های ملی در هر کشور، بخش بزرگی از مردم آن کشور را در سرنوشت آن سرزمين درگير می ‏کند و همگرايی ملی را افزايش می‌ دهد. اين کار تنها زمانی شدنی ست که رسانه ‏های مردمی زمينه را برای بررسی گفتمان ‏های ملی آماده کنند. اما در ايران هماره زمينه و زمانه با مردم ناسازگار و نامهربان بوده است. شايد ايران يکی از انگشت شمار کشورهای جهان باشد که گفتمان ‏های ملی آن اکنون بسود بيگانگان است. نمونه های از اين چگونگی، حق مسلم دانستن انرژی هسته ای و يا گفتمان مبارزه با صهيونيزم است. نمونه غير سياسی اين کار را درباره توريسم می‏توان يافت. دولت ‏های همه کشورهای جهان، هماره در پی پرُکشش نشان دادن سرزمين خود برای کشيدن توريست از کشورهای ديگر و نيز رونق دادن صنعت توريسم داخلی هستند. اما شايد حکومت کنونی ايران تنها کشوری باشد که حتی مردم ايران را به رفتن به سفرهای زيارتی به کشورهايی مانند عربستان و عراق و سوريه تشويق می کند و برای رفتن مردم به تورهای زيارتی به آن دياران، تسهيلات ويژه فراهم می کند. . 

بله، صدای مردم ايران، همچنان چونان گذشته بی رسانه مانده است. رسانه های ایران هرگز با مردم و برای مردم نبوده اند و رسانه های فارسی زبان بیگانه هدف های خود را دارند. 



***


Post a Comment

Wednesday, September 04, 2013


اقتصــادنا 


داشتم مقدمه ترجمه فارسی کتاب ِ " اقتصادنا" ، نوشته آيت الله محمد باقر صدر را نگاه می‏کردم که بازاين پرسش در ذهنم زنده شد که آيا ما تا پيش از آشنايی با دنيای مدرن و برآيندهای آن، آنچه را که غربيان"Economy" می‏نامند، داشته ايم؟ آيا واژه "اقتصاد"، برابر نهاد مناسبی برای اکونومی و "اکونوميکس"، بمعنای شيوه شناسايی اکونومی ست؟ اين پرسش را درباره همه گفتمان ها و دانش های مدرن می توان کرد و درپاسخ بدان در پيوند با برخی از مفاهيم و رشته ها، بی درنگ پاسخ داد. برای نمونه، آسان می توان گفت که ما چيزی بنام " روانشناسی" و يا "جامعه شناسی"، ايرانی و يا اسلامی نداريم و نداشته ايم. اما، درباره اقتصاد چطور؟
پاسخ اين پرسش را درباره اقتصاد اسلامی، محمد باقر صدر در اين کتاب داده است. فشرده سخن صدر در اين کتاب اين است که؛ اقتصاد، به معنای ميانه روی در کسب و کار، ويژه اسلام است و هيچ پيوندی با آنچه که اکونومی خوانده می‏شود، ندارد. از ديدگاه آيت الله صدر، کاربرد واژه " اقتصاد"، در اين راستا در زبان‏های عربی و يا فارسی برای آن است که برگردانندگان اين مفاهيم، برابر- نهاد مناسبی برای واژه "Economy" و هم "Economics" نيافته بوده اند، و گرنه در نظام مديريت سرمايه داری، اقتصاد و ميانه روی معنا ندارد.
اگر آنچه امروزه برابر"علم اقتصاد"، بعنوان يک رشته آکادميک نهاده اند، دانش بررسی چگونگی توليد و توزيع و مصرف و مديريت سازه‏های سازندگی بدانيم، اين دانش پديده ای مدرن است که شيوه روشمند پژوهش‏های آن، ريشه در سنت ِ بررسی و پژوهش ِپس از رنسانس دارد. پيش از آن، توليد و توزيع و مصرف هرگز دستمايه بررسی‏های روشمند نبوده است. بررسی گستره‏های "عرضهو "تقاضا"، دو بخش بزرگ در اقتصاد مدرن است. اين بررسی ريشه در اين پيش پنداره دارد که عرضه و تقاضا را می توان کم و زياد کرد و با دستبرد و دستکاری آن‏ها، اقتصاد را به سمت و سوی دلخواه هدايت کرد. اين چگونگی تا پيش از توانايی توليد انبوه،ناممکن بود و عرضه و تقاضا کم و بيش يکنواخت بود، زيرا که افرايش مواد خام آسان نبود تا بتوان در پرتو آن، عرضه کالايی را افزايش داد و از سويی نيز دستکاری ذهنيت مردم برای بالابردن تقاضا - به گونه ای که در نظام اقتصادی سرمايه داری باب است، وجود نداشت.
پس اگر آنچه نوشتيم درست باشد، تا پيش از آشنايی ما با فرهنگ غربی، ما چيزی بنام اقتصاد، به گونه ای که امروز از آن مراد می‏کنيم، نداشته ايم.

آشنايی با چيزی بنام اقتصاد مدرن را نخستين بار محمد علی فروغی به دستور حسین پیرنیا مؤتمن الملک، استاد مدرسه سیاسی وزارت خارجه وقت، کتاب "اصول علم ثروت ملل، یعنی اکونومی پلیتیک"، اثر پل بورگارد را از فرانسه به فارسی ترجمه کرد که در 1323سال  قمری (اواخر سال 1905 میلادی)به چاپ رسید. اين کتاب سالیانی چند تنها کتاب درسی اقتصاد در ایران بود.

در زمان نگارش اين کتاب، "اقتصاد"، از حكمت و فلسفه غرب هم در ايران ناشناخته‌تر بود و واژه "قتصاد"، به معنایِ امروزی آن، در كتاب‌های فارسی نيز وجود نداشت. چنين بود که اولين كتاب علم اقتصاد را در ايران، كه همان کتابی  ست که به آن اشاره کردم، با نام "اصول علم ثروت ملل"  به زبان فارسی برگردانده شد.
شايد بتوان گفت که نه تنها ما، که ديگر سرزمين‏های غير غربی نيز، اقتصاد مدرن نداشته است. پس چه داشته‏ايم؟ پاسخ اين پرسش کارورزان اين رشته بدهند.

.....................................
اين که می گويم، باز اين پرسش در ذهن‏ام زنده شد، برای آن است که برای نخستين بار نيست که به اين نکته انديشيده ام. همچنين پيش از اين درباره اقتصاد اسلامی، مقاله های چندی خوانده بودم، از آيت کاشف الغطا گرفته تا ابوالحسن بنی صدر.


Post a Comment

Sunday, September 01, 2013


روحانی، مچـکريم 


بلاخره ما نفهميدم که روحانی در سلک روحانی چه درجه ای دارد؟ شيخ است، حجة‏الاسلام است يا ثقةالاسلام. دکترا؟ خب، اون که از جهان ديگری است و اصلاً نرم افزارش با سيستم مقامات حوزوی جور در نمی آيد. وانگهی مگر دکترا داشتن هزار و يک شبهه غير اسلامی مثل غربزدگی و سکولار بودن و اينها پيش نمی آورد؟ گيرم که تز دکترا درباره طهارت و شک ِ بين دوشک و مسائل حيض و نفاس و استحاضه باشد.

البته لابد ديده ايد و شنيده ايد که دانشگاه کلدونيان گلاسکو، مراسم فارغ التحصيل شدن روحانی را با آب و تاب تمام در يوتيوب گذاشته است و درسايت رسمی خود برای خودش و دکتر روحانی چند تا پپسی باز کرده است. خلاصه از فحوای سخن چنين برمی آيد که اين دانشگاه بيشتر به آقای روحانی نياز دارد تا آقای روحانی به آن. به، به، چه دانشگاهی! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

برای اطلاع آنانی که مثل من، با زبان انگليسی آشنا نيستند، چکيده نوشته دانشگاه کلدونيان گلاسکو درباره اين دانشجوی پيشين اش اين است که؛ "روحـانی مچـکريم". 


Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway