گـُوبـــاره
 

Thursday, December 31, 2009


آدم‏ها و حاکم‏ها 


بخش دوم: ستيــز يا گـريز

اما خوشبختانه دوران بندگی و بردگی بسرآمده است و روزگار ما روزگار آگاهی مردم جهان از حقوق مدنی‏ خويش است. اين بار مردم به ميدان آمده‏اند و نه مومنان. آمدنی خود جوش و بی‏فتوا برای گرفتن حقوقی که بيش از دوهزار سال است پايمال شده‏است. اين رويداد خجسته را دست‏کم نبايد گرفت.

دنبــــاله...


Post a Comment

Wednesday, December 23, 2009


نکـــــــته 


ادبيات سياسی و اخلاقی ما اندک اندک دارد پر از واژه‏ها و گفتمان‏های بی معنی و بی سروته می‏شود. آخرين‏ واژه‏ای بی معنايی که من شنيده‏ام، "سکولاريسم" است. البته در زبان انگليسی معنای آن را می‏دانم، اما کانال ذهن را که به فارسی می‏گردانم، درمی‏مانم. يکی می‏گويد، سکولار يعنی دين ستيز. ديگری پرخاش می‏کند که نه، يعنی ارجگذاری به همه اديان. يکی می‏گويد حکومت ايران سکولار است و ديگری تنها راه مبارزه با اين حکومت را سکولار کردن آن می‏خواند. کار بجايی رسيده است که برخی از "علمای اعلام"! هم در اين باره نظر داده‏اند و به مردم هشدار داده‏اند که مبادا به دام سکولارها بيفتند. ‏برخی می‏گويند سکولارها همان کمونيست‏های سابق‏اند که اين اسم تازه را برای خودشان گذاشته‏اند. يکی هم در اين ميان می‏کوشد نشان دهد که ‏سکولاريسم ريشه در انديشه‏های ايرانيان باستان دارد و از خودمان است.

نيز چنين است سرگذشت واژگانی چون؛ خدا، مردم، اسلام، دموکراسی، انتخابات، راستی، تاريخ، کرامت انسانی و مدرنيته. از بس که با اين گفتمان‏ها بازی شده است و باهوده و بيهوده بکار رفته‏است، هريک از معنا تهی شده‏است. يک سده پيش، در ذهنيت ايرانی، "خدا" بانی جهان و نيروی گرداننده همه چيز آن بود. نيم سده پيش، برخی از روشنفکران و درس خوانده‏ها، مفهوم تازه‏ای بنام، "زيربنا-روبنا" را بجايش گذاشتند. از آن پس برای چند دهه، سرنخ همه چيستان‏ها، از تعبير خواب گرفته تا جنگ دوکره را به آن می‏‏چسباندند. اما امروز نوبت "مدرنيته" فرا رسيده‏است. گفتمانی بالاتر از ديپلم که کافر و مسلمان را شيفته خود کرده است. البته گويا کفار هرآن‏چه دارند از مدرنيته است و ما هرآنچه نداريم.

پيروان فرهنگ‏های دينی خدا را هم که از مرکز هستی بردارند، چيزی خداوار بجايش می‏گذارند تا همچنان دُم همه چيزهای ديگر را به آن ببندند و خيال خود را از پژوهش و پالايش آسوده بدارند. اگر باورتان نمی‏شود، نوشته‏ای را که درباره مدرنيته برداريد و هرجا که به واژه "مدرنيته" می‏رسيد، "خدا" را جايش بگذاريد. البته واروی اين آزمايش را هم می‏شود کرد. آنگاه در خواهيد يافت که رازها همچنان سر بمُهر مانده است و اين گفت و نوشت‏ها، هيچ گره‏ کوری تاکنون نگشوده‏است.


Post a Comment

Saturday, December 19, 2009


از ديـــر رسيدن و زود گـــزيدن 


دستگاه چاپ سُربی در سال 1439 میلادی ساخته شد و ده سال پس از آن در سراسرِ اروپا ‏درکار بود. این صنعت در سال 1816 به ایران آمد اما هشتاد سال پس از در ایران بکار ‏گرفته شد. اگر چه چاپ سنگی در ایران در چند دهه‏ای پیش از بکار افتادن دستگاه چاپ ‏سُربی دایر بود اما چاپ مکانیزه سربی 458 سال پس از پدید آمدن در غرب، در کشور ما ‏بکار گرفته شد. اين ديرآمد را بايد يکی از شوم‏ترين بدآوردهای ايران در سده گذشته دانست. ‏

پیدایش پدیده چاپ را باید یکی از بزرگ ترین رویدادهای تاریخ دانست. برخی از پی‏آيندهای ‏آن اين‏هاست: ‏

• آموزش و پرورش همگانی در پرتو تيراژ فراينده کتاب‏های درسی و آموزشی
• همگانی کردن خواندن و نوشتن و پديد آوردن توانايی انديشيدن و آموزاندن به ديگران.‏
• افزايش ذهنيت نوشتاری و روشمند و کاهش ذهنيت شفاهی و دگرگون شونده
• نوشتاری کردن فرهنگ شفاهی و پايدار کردن داده‏های فرهنگی و ادبی با انباردن آنها ‏درکتاب و برگ‏های چاپ شده. ‏
• استاندارد کردن شيوه نگارش. ‏
• گسترش دانش و هنر با آسانياب نمودن انديشه‏ها و آثار دانشمندان وهنرمندان و ‏سخنوران و نويسندگان و اهل قلم.‏
• توانايی بيشتر ويرايش و پيرايش و آرايش انديشه و متن.‏
• امکان ترجمه روشمند و ترابری انديشه از فرهنگ و يا سرزمينی به سرزمين ديگر. ‏
• پيدايش رسانه‏های نوشتاری چون روزنامه، شبنامه، مجله، دستور کار، شيوه کارکرد، ‏و تدوين قانون و اساسنامه و مرامنامه. ‏
• پيدايش کتابفروشی، کتابسرا، کتابخانه همگانی و بازار کتاب و روزنامه و نشريه. ‏

چنين بود که پيدايش صنعت چاپ، در کشورهای غربی زمينه ساز فوران دانش و دانستنی ‏درباره پديدارهای جهان گرديد و گستره دانش و آگاهی همگانی به گونه ژرف و شگفت‏انگيزی ‏دگرگون کرد. اما در ايران دست‏هايی که هماره در بزنگاه‏های ‏ تاريخی برای مردم ديوار ‏می‏کشند و ‏شکوفايی آنان را برنمی‏تابند، بسی بيش از چهارسده از آمدن صنعت چاپ به ايران ‏و بازتاب‏آن جلوگيری کردند. ‏

اولین چاپخانه در ایران در سال 1233هجری در شهر تبریز برپا شد1. اين کار با نکوهش ‏ملايان همراه بود که چاپ کتاب را "امری الحادی" می دانستند و آن را مايه برباد رفتن دين ِ ‏مردم می‏پنداشتند. از اينرو اين چاپخانه ديری نپاييد و تا سال 1314، چاپ سربی در ايران پا ‏نگرفت. احمد کسروی در اين بارنوشته است که؛ " مستبدین حروف سربی چاپخانه امید ترقی ‏را ذوب کرده و به صورت گلوله در آورده و به روی این ملت بیچاره انداختند2.‏

دير آمدن صنعت چاپ سربی به ايران، سبب ديرآمدن آموزش و پرورش مدرن به آن کشور شد. ‏دير آمدن آموزش و پرورش، سبب ناآشنايی بهنگام ما با ارزش‏ها و انديشه‏های مدرن و عقب ‏ماندن از جهانيان در کتابخوانی شد. ‏

البته جنگ کهنه پرستان و کژانديشان با نمادهای زندگی مدرن، تنها برسر ِ چاپ سربی نبود. ‏آنان هماره در گذر تاريخ با هر پديد نو سرِ ستيز دارند و از دبستان و دوش و ساعت مچی ‏گرفته تا تويتر را در آغاز حرام می‏دانند. سياستی که امروز در ايران در پيوند با اينترنت ‏دنبال می‏شود، همانی‏ست که در سده گذشته درباره چاپ دنبال می‏شد. پيدايش گستره مجازی ‏اينترنت، جهان را دستخوش دگرگونی‏های شگرفی کرده است که بازتاب‏های آن ای بسا که در ‏آينده‏ای نزديک، گفتمان پيشرفت را شتابی نوری دهد. اما شوربختانه حکومت ايران اينترنت ‏را هووی صدا و سيما می‏داند و با آن که از نقش روزافزون آن در جهان کنونی باخبر است، ‏اما از آن می‏هراسد و از فراگير شدن آن جلوگيری می‏کند. ‏

بله انگار که ما بايد هميشه ديرتر از ديگران برسيم و زمانی هم که می‏رسيم ترن رفته است. ‏گفتمان نوشداروی پس از مرگ سهراب، نماد روشنی از اين گرفتاری تاريخی ماست که ای ‏بسا ريشه در ناخودآگاه قومی ما دارد. شايد همين دير رسيدن‏ها ما را زودباور و زودرنج و ‏زودانداز و زودگزين کرده‏است. شايد . ‏
‏..............................................‏
‏1. احمد کسروی در کتاب "تاریخ هیجده ساله آذربایجان" آورده است که، در سال ۱۲۳۳ ‏هجری قمری اسباب و آلات چاپ حروفی را به تبریز آورده و تحت حمایت عباس میرزا نایب ‏السلطنه که در آن زمان حکمران آذربایجان بود مطبعه کوچکی برقرار نمود. البته پيش از آن ‏در زمان صفويه، سفیر «پاپ» يک دستگاه ماشین چاپ ، برای شاه عباس هدیه آورد و «کتاب ‏مقدس» چاپی را به شاه داد؛ شاه دستگاه چاپ را به کلیسای جلفا بخشید.

‏2. همان کتاب.‏


Post a Comment

Monday, December 14, 2009


آدم‏ها و حاکم‏ها 


انسان نادان بسيار زود سربراه و قالب بندی می‏شود و آسان می‏تواند دستاويز خواست‏ها و خواهش‏های ديگران گردد. اين چگونگی اگر با تهيدستی نيزهمراه باشد، کار را بسيار آسانتر می‏کند. می‏گويند که؛ "شکم گرسنه کافراست." اين بدان معناست که انسان گرسنه آمادگی بيشتری برای تن دادن به کارهايی که ديگران از آن سر بازمی زنند، دارد. آورده‏اند که آغامحمدخان قاجار به جانشین خود هشدار داد که؛ "اگر می‏خواهی بر این مردم حکومت کنی آنها را گرسنه و بی‏سواد نگه دار"

دنبــــاله....


Post a Comment

Sunday, December 06, 2009


امَــــــا 


........................................
كه گوباره را شرح و تفسير نيست


برآن بودند كه خرسوارى "بدعت ‏گذارى" در كار خداست كه گفته اند؛ " از تو حركت، از خدا بركت. نگفته بودند كه از خر ‏حركت از خدا بركت. آنان هر آنچه را درباره زيانمندى اين كار مى توان پنداشت و گفت و ‏نوشت، پنداشتند و گفتند و نوشتند. اين كه ......

دنبــــاله


Post a Comment

Wednesday, December 02, 2009


حکومت ِ "مـرگ بـر آمريــکا"‏ 


حکومت مرگ برآمريکا پيرو سياست "مرگ برآمريکا"ست. يعنی که از چشم‏انداز سياست مدرن و استراتژی‏های سياسی آن نمی‏توان سياست اين حکومت را بررسيد. سياست چيزی‏ست و سياست "مرگ برآمريکا"، چيزی ديگر. سياست، ابزار گره گشايی بی خشونت از کلاف گوريده و درهم ِ گرفتاری‏های بی سرنخ است. گرفتاری‏هايی که در نخستين نگاه، ناگشودنی و بی راه چاره می‏نمايد. آنجا که ستيز بر سر چيزی، دو يا چند نفر، يا دو گروه و يا دو کشور يا بيشتر را با هم سرشاخ می‏کند، پای سياست به ميان کشيده می‏شود تا با کمک آن آتش فتنه فرو نشيند و از درگيری جنگ جلوگيری شود. پس جنگ، نشانه شکست سياست است و از آنجايی آغاز می‏شود که ......

دنبـــــاله


Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway