گـُوبـــاره
 

Friday, December 07, 2007


جمـــعويات 


از اين پس جمعه ها اگر يادداشتی بنويسم، درحوزه طنز خواهد بود. طنز نويسی از هرسبک ديگری از نوشتن دشوارتر و خطرناک تراست.

آئين سربازی

ما را چو به اين جهان فراخوانيدند
فی المجلس با ختنه هراسانيدند
يعنی با خدعه ازهمان اول ِ کار
ما را ز سر بريده ترسانيدند

ما را زسر ِ بريده ترسانيدند
بيهوده و بی جهت هراسانيدند
در ما آئين سرخ سربازی را
با اين ترور فجيع ماسانيدند

اين سان که بُرند هر سر ِ سودايی
بی هيچ ترحمی و بی پروايی
سرهای بريده سربرآرند زخاک
گر از پس امروز بود فردايی

ما را ز سر ِ بريده می ترسانی
از نرويم ما به اين آسانی
بيهوده تو مار خورده افعی شده ای
امروز که نيست دوره ساسانی

هر کار که ساده بود مشکل کردند
دنبـــــاله کـار را سـپس ول کردند
بستنـد و شکستند و زدنـد و بردنـد
سهراب،..... کجايی؟ آب را گل کردند
!
…………….
آب را گل نکنيم.
(سهراب سپهری)


Post a Comment
Comments:
جالب شد! وبلاگ شما به این ترتیب چند وجهی میشه و خیلی دلچسب تر.
من همیشه شک داشتم که شما طنزهاتون رو از ما پنهان می کنین...به شما میاد طناز باشین

مريم
 
طنازی انحصاری که نيست. خدا را چه ديدی، شايد به من هم آمد!!
می گويند که بر دروازه شهر کويت به خط فارسی نوشته اند؛ "دو دوتا 16 تا، اينجا کويتـه؟

کامروا باشيد.
ابراهيم
 
ابراهیم جان مسلئه « سرزدن» نبود می خواستند نوک اش را تیز کنند!
رضا
 
آقا رضا جان، درود بر شما،

عجب تعبير قشنگی. درسته، ...اين جورم ميشه ديد. البته شايد مال بعضی ها اينجوری شده.

بهرحال خوش شانسی شما را صميمانه تبريک می کم.

ابراهيم
 
آقای هرندی

من فکر می کردم که شما آدم خيلی حدی و سالمی هستی. اما حالا می بينم که

بهروز
 
بهروز جان، سلام

آره، از قضا از قضا من آدم سالمی هستم، البته بحز همان اقراری که کردم، جاهای ديگرم سالم و دست نخورده است.

شايد تو مسلمان نيستی و اين بلا سرت نيامده است. شايد بد نباشد که تو هم مسلمان شوی و نوک اش را تيزتر کنی.تا هم تو فيضی ببری و هم ما کافری را مسلمان کنيم. انشاالله.

ابراهيم
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway