گـُوبـــاره
 

Monday, January 30, 2006


گـــــوباره 9 


جهان در چشمان بسته زيباست. چشمانم را بسته ام و تو آنی که بايد و جهان آنچه شايد. شايد کاروان کوچ کرده است و اين آتش ِ از کاروان بجا مانده است که گـُر نمی گيرد و جهان را روشن نمی کند. "... آتشی که نميرد".. و آتشی که نمی گيرد. شايد

شايد آنجاست هر چه هست. در آنسوی آسمان که پاره های ابردر نگاهت هرآنچه می خواهی می شوند. هر آنچه می جويی هست و هر آنچه هست می توان ديد. شايد آنجاست هر چه بايد و ما راه را گم کرده ايم. شايد.

شايد اينجا جای ما نيست و کسی به ما هنوز نگفته است که خانم ها و آقايان، جهان هما ن است که بايد. شما عوضی آمده ايد. شايد

شايد از آغاز قرار نبوده است که............ پس اين روياها و خواب ها و خيال ها چيست و از کجاست؟ شايد از آغاز سوء تفاهمی.... شايد.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway