گـُوبـــاره
 

Tuesday, November 29, 2005


پنـــداره ها 


شاملو را با هيچ يك از شاعران ايرانى در هيچ زمانى نمى توان همانند دانست. در سنّت شعرى ما هرگز شاعرى اين چنينى وجود نداشته است. وى گونه تازه اى از خيال انگيزى را در شعر فارسى بنياد نهاده است كه به ادبيات مدرن اروپا نزديكى بيشترى دارد تا با ادبيات فارسى. شاملو در جايى گفته است كه من شاعر ملى ايران نيستم و اين سخن بجايى ست زيرا بسيارى از آثار او هيچ رنگ و بويى از كنش ها و منش هاى فرهنگى ما ندارد. خيال انگيزى دربرخی از شعرهای شاملو به گونه اى ست كه......

دنبــاله


Post a Comment

Wednesday, November 23, 2005


پرســش 


چرا دل بريدم؟
زقانون ِ سبزی که می زيست در من
چرا دل بريدم؟

چرا با تب ِ چشمه های زلالی
که از شور و نور و نوازش روان بود
نرفتم؟

چرا با خيالی که خوشتر
زرنگين کمان بود
نماندم؟
و از آنهمه آرزوهای شيرين
گذشتم؟
عجب سخت آسان گرفتم!
چرا قلک کودکی را شکستم!؟

ميان ِ من و تو،
چه گمراه راهی ست !
چه چاهی ست!!
و از آنچه مانده ست
آهی ست.

چرا دل بريدم
از انديشه سبزِ سبزه
از آئينه چشم ِ چشمه
و از هرچه شور و شدن بود؟
چرا دل بريدم؟

چه ديدم
چه شد
چون
چگونه کدر شد
زلالای ناب روانی که "من" بود؟


Post a Comment

Friday, November 18, 2005


پيــرامون ِ زبان ِ فارسی 


6. ريشه های زبان فارسی

فارسی يکی از زبان های هند-و-اروپايی ست، که 1500 ريشه واژگانی دارد. اين زبان همچنين دارای 250 پيشوند و 600 پسوند است که از ترکيب آنها می توان بيش از بيست و شش مليون واژه ساخت. البته اين شمار ِ واژگانی ست که از ترکيب ريشه ها با پيش و پسوندهای واژگانی بدست می آيد. دراين زبان واژه های بسياری نيزمی توان از ترکيب اسم با اسم (شريعت مدار)، فعل با فعل (جستجو)، اسم با فعل (ساده زی)، و اسم با صفت (سرخوش)، ساخت. اين چگونگی، زبان فارسی را زبانی نرم و روان و خمش پذير نموده است که در آن می توان به گنجينه بی پايان نمايی از واژه و گويه و ترکيب دست يافت.

دنبــاله...


Post a Comment

Wednesday, November 16, 2005


جانشين ِ ايرج ميــرزا و وارث ســـعدی 


هادی خرسندی، طنز پرداز نامدار روزگار ما، در يادداشت های روزانه اش اشاره مهر آميزی به اين وبلاگ کرده است و با اين کارش بی شمار لشکری از خوانندگان و خواهندگانِ ِ کنجکاوِ "اصغر آقا"، را به اين سو گسيل داشته است. چرا؟ مگر ايشان ايرانی نيست؟ اگر هست که بايد از خوانندگان اصغر آقا بخواهد که هيچ جا نروند که جايی خبری نيست. بايد می گفت همين جا بمانيد تا فردا، پس فردا، دوباره با مطلب تر و تازه ای برگردم. اين که آدم همگان را از هرچه خودش خوش می يابد و خوش می دارد آگاه کند که کاری درستی نيست. بـــله؟ اين کارها مال "انيرانی" هاست، نه ايرانی ها. خدا نکرده دست زياد می شود. بار ِ اولش هم نيست. پيش تر هم با ديگران از اين کارها کرده است.

البته ايشان بسياری از کارهای ديگرش هم عجيب وغريب است. برای نمونه، از ميان اين همه احزاب و سازمان های سياسی ِ نون و آبدار، خود را همراه مردم ِ بی دفاع و بی داغ و درفش می داند و از آنها می نويسد. خوشبختانه هيچ کس هم تا کنون دهشاهی بابت اين نوشتن ها بش نداده است. درستش هم همين است. مردم که پول باد آورده ندارند. من امروز از همين پلاتفورم به او می گويم که: مردِ حسابی، اين همه رهبر و رئيس جمهور منتخب و منتصب وافراد ِ منتظرالسلطنه در همين اروپا داريم، آن وقت شما محل سگ به هيچ کدام از آنها نمی گذاری ومی روی و درباره مصدق می نويسی؟ واقعاً که!

بد نيست که در اين ماه مبارک، تا دير نشده، کمی به خود بيايی. تو الان می توانستی برای خودت دفتر و دستک و تلويزيونی داشته باشی و درآن برای ايران انقلاب کنی، يا که لااقل ملک الشعرای جت نشين فلان سازمان باشی ويک روز در جابلقا باشی و روز ديگر در جابلسا. اصغر آقا را به هم همه زبان های زنده دنيا از جمله زبان زرگری منتشر کنی. حالا شده ای جانشين ايرج ميرزا و وارث سعدی. خلايق هرچه لايق.


Post a Comment

Monday, November 14, 2005


ارونيزم بومی! 


واژه عربی ِ "عروس"، که به زبان فارسی نيز راه يافته است، همان اروس (Eros)، نام ِالهه عشق در يونان باستان است که از زبان يونانی به زبان عربی صادر شده است. واژه همريشه ديگری در اين باره، که در زبان فارسی کاربرد چندانی ندارد، "عرس" ( به ضم عين و سکون را) می باشد که به معنای جشن و شادمانی و سرور سرخوشی ست و امروزه می توان واژه "بزرگداشت"، را نيز يکی از معناهای آن دانست. پس رفتارها و کردارهای "اروسی"، در فرهنگ و زبان فارسی ريشه ای کهن دارد و ما همچنان زناشويی را عروسی می ناميم.

دنبــاله


Post a Comment

Saturday, November 12, 2005


پيــرامون ِ زبان ِ فارسی 


5. ذهنيت ِ بندی

يکی از اين گرفتاری ها خط فارسی اين است که تلفظ بسياری از واژه های وارداتی را دراين زبان مشکل می کند. برای نمونه، همه مردم دنيا، حرف "و" را در واژه کوکاکولا، "کو" بر وزن "تو"، تلفظ می کنند. در اين تلفظ، حرف "و" مجهول است. اما فارسی زبانان با تلفظ کامل "و"، آن را بر وزن "مو" تلفظ می کنند. ما می گوييم،"کوک" بروزن "پوک"، اما ديگر جهانيان آن را بر وزن، "جوک" تلفظ می کنند.

دنبــاله...


Post a Comment

Wednesday, November 02, 2005


دستاوردهای شگفت انسان 


نخستِين دستاورد بزرگ بشر رويکرد او به کشاورزی است. پيش از پيدايش کشاورزی، انسان به گونه ديگری می زيست و می انديشيد. در آن روزگاران همه همّ وغم او گردآوری توشه مورد نياز برای پرکردن شکم خود بود. فرهنگ بود، هنر نيز شايد، اما نوع و کيفيت فرهنگ و هنر در آن روزگار هيچ گونه همگونی به آنچه که ما امروزه از اين دومراد می کنيم، نداشت. فرهنگ جامعهِ کوچنده،....


Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway